شرکت PTS

قیچی های لوله سبز
سه شنبه 2 خرداد 1402 ساعت | بازدید : 65 | نویسنده : ولی غلامی | ( نظرات )

قیچی لوله سبز

انواع قیچی لوله سبز

قیچی لوله سبز که به نام های قیچی لوله بر و قیچی لوله سفید نیز معروف است برای برش لوله های سبز استفاده می شود و همچنین برای بریدن ( برشکاری ) ورق‌ها در ورق‌کاری از انواع قیچی‌های دستی، اهرمی و ماشینی استفاده می‌کنند. در سایز ها و مدل های مختلفی تولید می شود که از انواع آن میتوان به :

قیچی لوله بر تک ضرب

قیچی لوله سبز اتومات

قیچی لوله سبز شارژی

و ...

اشاره کرد.

بهترین قیچی لوله بر

گاها استفاده از دستگاه های برش بسیار پر هزینه بوده یا به دلیل بزرگی مناسب استفاده برای برش لوله مورد نظر ما نیستند بنابراین توصیه می شود از قیچی لوله سبزی استفاده شود که کار با آن بسیار راحت است و نیاز به آموزش خاصی ندارد.

هنگام خرید قیچی لوله سبز به سایز قیچی , جنس تیغه و جنس بدنه آن دقت کنید.

قیچی لوله سبز رستگار صنعت با جنس بدنه آلومینیومی و کیفیت عالی در سایزهای مختلف را میتوانید در سایت ببینید.

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


برنامه های استانی کانادا به چه صورت است؟
جمعه 29 ارديبهشت 1402 ساعت | بازدید : 98 | نویسنده : ولی غلامی | ( نظرات )

برنامه های استانی کانادا

تمام استان ها و قلمروهای کانادا غیر از نانووت هم به صورت مجزا دارای برنامه های استانی کانادا هستندکه به اصطلاح به آنها  Base گفته میشود و هم تحت سیستم اکسپرس انتری.نکته مهم در برنامه های استانی مهاجرت به کانادا لزوم داشتن جاب آفر یا پیشنهاد کاری از کارفرمای مستقر در استان در کنار تمامی پارامترهای کلی مهاجرت مثل سن، زبان، مدرک دانشگاهی و … میباشد.

لیست رشته های PNP کانادا

هر متقاضی موظف به تشکیل پرونده و یا پروفایل آنلاین برای PNP و ارسال آن جهت بررسی با توجه به سابقه کار منطبق با لیست رشته های PNP برنامه های استانی کانادا در اداره مهاجرت استان مربوطه میباشد.

برنامه های استانی کانادا 2023

برنامه آتلانتیک کانادا یا AIP که جزو برنامه های استانی کانادا 2023 میباشدو شامل چهار استان نیوبرانزویک، نوااسکوشیا، نیوفاندلند و لابراردو و جزیره پرینس ادوارد میباشد

برنامه استانی بریتیش کلمبیا

برنامه استانی بریتیش کلمبیا کانادا یک برنامه مهاجرتی اقتصادی است که توسط دولت استانی مدیریت میشود.این برنامه به استان بریتیش کلمبیا کمک میکند تا کارگران خارجی، دانشجویان بین المللی و کارآفرینان را انتخاب کرده و نامزد مهاجرت به این استان کند تا از این طریق نیاز بازار کار این استان را برطرف کند، اولویت های دولت را حمایت کند و موجب رشد اقتصادی استان شود.

برنامه استانی ساسکاچوان 

برنامه استانی ساسکاچوان کانادا (SINP) رسما از سال 1998 شروع به کار کرده است. این برنامه به شدت موفق بوده است زیرا از هر 10 نفر مهاجر جدید به استان، 7 نفر از آنها از این روش موفق به دریافت اقامت دائم و زندگی در این استان گردیده اند.

نامزدی استانی کانادا چیست؟

اصطلاح نامینیشن یا نامزدی استانی به وضعیت پرونده مهاجرتی در سطح استان گفته میشود که تمامی شرایط مورد نظر افسر پرونده را داشته و از نظر اداره مهاجرت استان مورد قبول واقع شده است.

 

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نوروز ، افسانه ها و اساطیر
سه شنبه 15 فروردين 1402 ساعت | بازدید : 159 | نویسنده : ولی غلامی | ( نظرات )

ابوریحان بیرونی به نقل از قول زادویه نوشته :
 اهریمن برکت را از آب و گیاه گرفته بود و باد را از وزش بازداشته بود و درختان خشک شدند و دنیا نزدیک به نابودی بود
پس جمشید به امر خداوند، برای دیدار اهریمن و پیروان او به دوزخ رفت و دیرگاهی آنجا بماند و چون برگشت جهان به حالت فراوانی و باروری، و مردم به اعتدال رسیدند.

در آن روز که جمشید برگشت
آفتاب طالع شده بود و نور از او می‌تابید و مردم از طلوع دو آفتاب در یک روز در شگفت شدند و آن روز را نوروز خواندند و جشن گرفتند
 و چون چوب‌ های خشک سبز شدند مردم به یمن این نعمت در هر ظرفی و طشتی جو کاشتند و سپس این رسم میان ایرانیان پایدار ماند.

گفته می‌شود که عرب‌های فاتح ایران ، پایتخت شاهنشاهی ساسانی را در روز نوروز تسخیر کردند.
پس از آن مالیات سنگینی بر برگزاری دو جشن نوروز و مهرگان وضع کردند خلفای دو پادشاهی امویه و عباسی نیز این رویه را ادامه دادند، اگرچه بعدها خود آنها، در جشن نوروز شرکت کردند و آن را گرامی داشتند .

از برگزاری آیین‌های نوروز در زمان امویان نشانه‌ای در دست نیست.
در دوره عباسیان، به گفتهٔ تاریخ طبری ، معتضد ، مردم را از برافروختن آتش در روز نوروز و پاشیدن آب بر روی عابران بر حذر داشت
 ولی پس از نگرانی از احتمال شورش مردم ، فرمان خود را پس گرفت

از نوشته‌های باقی‌مانده از سدهٔ چهارم هجری در بغداد، می‌توان پی برد که مردم آن روزگار در روزهای نوروز، لباس نو بر تن می ‌کرده‌اند، به هم سیب و هدیه می‌دادند، غذاهای ویژه می‌پختند
 و زنان نیز عطرهای ویژهٔ نوروزی خریداری می‌کردند

برچسب‌ها: افسانه , اساطیر , فاتح ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


سلامت طلاست
سه شنبه 15 فروردين 1402 ساعت | بازدید : 179 | نویسنده : ولی غلامی | ( نظرات )

چرا می‌گویند که سکوت طلاست
‍ زبان، زره قلب است؛ زبان از زندگی فرد پاسداری می‌کند. به صدای بلند حرف زدن، طولانی حرف زدن، وحشیانه و سرشار از خشم و نفرت حرف زدن همه‌ی اینها بر سلامت انسان اثر می‌گذارند.

این رفتارها خشم و نفرت را در دیگران دامن می‌زند؛ آنها را زخمی، بر افروخته و به خشم می‌آورد، و افراد را با هم غریبه می‌کند.

چرا می‌گویند که سکوت طلاست؟
چون انسان ساکت هیچ دشمنی ندارد، هر چند شاید دوستی نداشته باشد.
 او این فراغت و فرصت را دارد که درون خویشتن غوطه‌ور شود و خطاها و کوتاهی‌های خود را مورد بررسی قرار دهد.

او دیگر تمایلی به جستجو کردن این نقص‌ها در دیگران ندارد.
 اگر پای شما بلغزد، دچار شکستگی می‌شوید؛ اگر زبان شما بلغزد، سبب شکستن ایمان یا شادی فرد دیگری می‌شوید.
آن شکستگی را هرگز نمی‌توان درست کرد؛ آن زخم برای همیشه ملتهب خواهد ماند.

پس از زبان با دقت فراوان استفاده کنید.

 هر اندازه ملایم‌تر صحبت کنید، هر اندازه کمتر صحبت کنید، و هر اندازه شیرین‌تر صحبت کنید، برای شما و برای جهان بهتر خواهد بود.

برچسب‌ها: سلامت , تندرستی ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فابینگ چیست و چگونه روابط اجتماعی و شخصی ما را تهدید می‌کند؟
سه شنبه 15 فروردين 1402 ساعت | بازدید : 205 | نویسنده : ولی غلامی | ( نظرات )

وقتی از سرکار خسته به منزل بر می گردید و سر میز یا سفره شام همسر یا فرزند شما سرش را در گوشی تلفن هم راهش کرده و با کلمات مبهم به شما پاسخ میدهد گرفتار فابینگ هستید.

وقتی در مهمانی ها و دورهمی های دوستانه یا فامیلی بعد از سلام و احوالپرسی اولیه هر کس به گوشی همراهش مشغول می شود گرفتار فابینگ هستید.

وقتی که در روابط عاطفی و زناشویی با شریک یا همسر خود به کافه رفته اید یا در منزل نشسته اید و یکی از شما مدام گوشی تلفنش را چک می کند گرفتار "فابینگ" شده اید.

یک مطالعه نشان داد که بیش از 17 درصد افراد حداقل چهار بار در روز در حضور دیگران و به هنگام صحبت با آنها دزدکی تلفن‌شان را چک می‌کنند.

تقریباً 32 درصد افراد نیز  دو تا سه بار در روز فابینگ می‌كنند.
اگر چه شاید این رفتار چیز مهمی به نظر نرسد، اما تحقیقات نشان می‌دهد که فابینگ می‌تواند به روابط و سلامت روان شما آسیب برساند.

فابینگ (Phubbing) چیست؟
عمل نادیده گرفتن کسی که با شما صحبت می کند با توجه و نگاه کردن به تلفن همراه خود،یا به عبارت ساده تر: بی‌اعتنایی به دیگران با نگاه کردن به تلفن همراه.

نیروی محرک این احساسات چیست؟
فابینگ 4 نیاز اساسی انسان را تهدید می کند این نیازهای اصلی عبارتند از:
احساس تعلق داشتن
اعتماد به نفس
زندگی معنادار
احساس کنترل داشتن
وقتی کسی پیش شما با تلفنش مشغول می‌شود،
شما ممکن است احساس طرد شدن و محروم شدن از مصاحبت او را بکنید. این می‌تواند تأثیر قابل توجهی بر سلامت روان شما داشته باشد.
تحقیقات همچنین نشان می دهد افرادی که دچار فابینگ هستند تمایل زیادی دارند تا تلفن‌شان همیشه در دسترس باشد تا با شبکه رسانه‌های اجتماعی  ارتباط برقرار کنند....
و به این وسیله خلاء ارتباط حضوری یا رودررو را پر کنند. این شروع یک چرخه معیوب است.
سه نشانه دچار بودن به فابینگ به این شرح است:
همزمان دو مکالمه دارید،
یکی از طریق تلفن و یکی با شخص روبرویتان.
شما به احتمال زیاد هیچکدام از این دو مکالمه را با موفقیت انجام نمی دهید و مطمئناً فیوب "Phub" (دچار فابینگ) هستید...
سرمیز یا سفره غذا یا دیگر موقعیت‌های اجتماعی با تلفن خود مشغول می‌شوید. قرار دادن تلفن کنار بشقاب غذا علامت هشداری است که نشان می دهد بزودی ارتباطات خانوادگی تان دچار اختلال خواهد شد.

یادتان باشد، حتی لازم نیست تلفن خود را در حین مکالمه لمس کنید تا روی رابطه شما تأثیر منفی بگذارد! یک مطالعه نشان داده است که تنها وجود تلفن در دستان یا کنار شما باعث می‌شود همسر، فرزند، خانواده یا دوستان و هم کارانتان کمتر با شما ارتباط برقرار کنند. 
بدون چک کردن تلفن نمی توانید شام، نهار یا صبحانه تان را تمام کنید.
این نشانه‌ای از دلهره و ترسی واقعی در شماست. ترسِ از دست دادن تماس، پیام یا پست جدیدی در شبکه های اجتماعی.

سه راه برای جلوگیری از فابینگ شدن:
۱- غذایتان را بدون تلفن بخورید
۲- تلفن را از دسترس خود دور کنید
۳- خود را به چالش بکشید.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


شب‌های اسارت، با خدا
سه شنبه 15 فروردين 1402 ساعت | بازدید : 198 | نویسنده : ولی غلامی | ( نظرات )

گروهی بودیم در دل عراق، مفقود و بی‌اثر
نه نامی از ما ایران رفته بود
نه می‌دانستیم در ایران چه می‌گذرد
شب‌های دراز غریبی، چه دل‌مان می‌گرفت
خسته از بیگاری روز، خواب‌مان نمی‌آمد
شاید از بی‌سرنوشتی، شاید از بی‌خبری، شاید از غربت

همه لاغر شده بودیم و تکیده
همین بود که در اتاق محقری که قبلا جایمان نمی‌شد، همه دیگر جا می‌شدیم!
همان غذای کم هم، سیرمان می‌کرد
اشتهایی نداشتیم برای خوردن
کتک، نرمشی بود برای بدن نحیف‌مان...

حسرت یک چای داغ و شیرین
حسرت یک خواب بی‌دلهره
حسرت یک خنده واقعی
حسرت آزادی
نه یک ماه و دو ماه، سال‌هایی که شمارش آن خسته‌مان می‌کرد.
اگر امیدمان به خدا نبود، دیوانه شده بودیم
 رفته بودیم، مرده بودیم از غصه.
- یعنی خدا فراموش‌مان کرده؟
بین کهکشان‌ها گم شده‌ایم!
یعنی می‌شود؟

خواب‌زده می‌نشستیم واز ایران رفتن، برای هم داستان می‌گفتیم
- می‌رسیم ایران
چه مسافرت‌ها باید می‌رفتیم
چه خنده‌ها باید می‌کردیم
خنده‌هایی که قطع نمی‌شدند
چه آغوش‌ها باید می‌گشودیم
بوسه‌هایی که تمام نمی‌شدند
نه یک بار و دو بار، هزار بار
بر دست مادر، بر دست پدر...
و به‌ خدا می‌گفتیم
نباید یادش برود که خودش گفته
پس از هر سختی گشایش‌هاست
خدایا تو خودت گفتی هیچ سختی نمی‌ماند
هر چقدر سخت.
ته دل‌مان می‌لرزید، نکند دروغ باشد
دلخوشی باشد، تنها برای ناامیدان
امان از آن وقتی که گفتند ساک‌هایتان را ببندید
تبادل؟ باورمان نمی‌شد!
آزادی؟ مگر می‌شود!
کلکی است تکراری
امان از وقتی که سرسبزی‌های ایران را از دور دیدیم
آن وقتی که بوی خاک ایران به مشام‌مان رسید
و باورمان آمد، خدا راست گفته
خیلی هم راست.
کسی نبود اشک‌های شوق‌مان را پاک کند
اشک نبود، هق‌هق گریه شادی بود.
هنوز همان بچه‌ها را می‌بینم
همه سالخورده شده‌ایم، اما دل‌هایمان هنوز جوان است و روشن

مظلومیت این روزهای جوان‌ها را که می‌بینیم
هنوز به هم می‌گوییم
مگر می‌شود خدا دروغ گفته باشد

هنوز شب‌های بی‌خوابی با هم می‌نشینیم
نقشۀ آینده را می‌کشیم
ایران سرسبز
ایران آباد
ایرانی که همه دست در دست همند و خوشحال
پدرها می‌خندند، مادرها شادند
جوان‌ها از سر و کول هم بالا می‌روند
از شادی، از امید، از باور وعده‌های خدا...

- مگر می‌شود خدا فراموش‌مان کرده باشد
مگر می‌شود بین‌کهکشان‌ها گم‌مان کرده باشد
مگر می‌شود همه ی مردم ، چیزی را بخواهند
و خدا ندهد
مگر می‌شود عده‌ای همه را به بازی بگیرند
و خدا تنها نگاه کند

من شب‌های اسارت سیاه را گذرانده‌ام
شب‌های بی‌خبری را
شب‌های پر از بوی مرگ را
شب‌های تردید از رحمت خدا را
و امروز بند بند وجودم فریاد است
ملتِ عشق حتما پیروز است
ملتِ عشق آزادی را می‌چشد

سیم‌های خاردار جمع می‌شوند
درهای زندان بیگناهان باز می‌شود
سرسبزی می رسد
خنده‌های از عمق جان می رسد


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


بعضی وقتا احساس می‌کنیم یک نیرویی اجازه نمی‌ده ما کار کنیم
سه شنبه 15 فروردين 1402 ساعت | بازدید : 184 | نویسنده : ولی غلامی | ( نظرات )

بعضی وقتا احساس می‌کنیم یک نیرویی اجازه نمی‌ده ما کار کنیم. همین حس تنبلی و به تعویق انداختن کارها که مارو کلافه کرده.
وقتی میخوایم شرایطی رو تغییر بدیم، کاری رو شروع کنیم یا تکونی به خودمون بدیم، وضعیتی به اسم status quo bias یا تعصب وضعیت موجود مانع میشه. اما این چیه؟

یعنی مجموعه فاکتورهایی منفی که روی روان شما اثر گذاشتن و از همون ابتدا مانع میشن شما فعالیتی رو شروع یا مسیر جدیدی رو انتخاب کنید.

 یکی از این عوامل رو
به اسم sunk cost fallacy یا سوگیری هزینه هدر رفته می‌شناسیم. خب این یعنی چی؟

بعضی اوقات ما تمایل داریم در شرایطی باقی بمونیم که جزئیات و شرایطش رو می‌شناسیم - حتی اگر ناسالم باشه.

 مثلا تو یک رابطه‌ی بیخود گیر کردیم یا در یک محیط کاری سمی هستیم.

 این جور افراد دلشون تغییر می‌خواد اما بخاطر اینکه نمی‌دونن بعدش چی میشه و چه اتفاقی می‌افته، تو همون شرایط می‌مونن.

مورد دوم رو
 بهش میگن loss aversion یا زیان‌گریزی.
 اغلب ما می‌ترسیم تغییری رو در زندگی انجام بدیم چون مطمئن نیستیم اون تغییر آیا سودی برای ما خواهد داشت یا خیر. ما معمولا تمایل داریم این طور تصور کنیم که این تغییر ممکنه در زندگی به ما ضرر بزنه.

موردم سوم fear of regret یا ترس از پشیمانیه که با دو مورد بالایی همخوانی داره.
ما خیلی وقتا می‌دونیم دقیقا که چی می‌خوایم اما ازین می‌ترسیم که نکنه بعدا با انجام اون کار پشیمون بشیم! مورد آشناییه نه؟
الان کلی کار تو ذهنتون هست که دوست دارین انجام بدین اما ترس از پشیمونی بعدا نمیذاره.

عامل دیگر هم mere exposure effect هست که میگه ما هرچه بیشتر شرایطی رو تجربه کنیم، بیشتر اون رو می‌پذیریم و بهش تمایل داریم.
یه چیزی شبیه به عادت.
 شما ممکنه به بدبختی عادت داشته باشید، و همونجا می‌مونید. هرچه بیشتر در فضایی بمونید بیشتر بهش خو میگیرید.

در کل این status quo bias هرچند ممکنه شما رو از خطر دور نگه داره و ریسک زندگی رو کم کنه ولی متعاقبا مانع این میشه که شما کاری رو شروع یا تغییری رو دنبال کنید.
 باید بفهمیم که ترسمون از چیه و سعی کنیم بهش غلبه کنیم.

جایی هم خوندم که به تعویق انداختن کارها یا procrastination یک ریشه‌ی تکاملی داره.

مثلا یک پایان نامه داری، الان بهش فکر می‌کنی میگی خب سخته، جزئياتش زیاده، باید ده جا برم، با فلان استادها حرف بزنم و ... یهو می‌بینی یک کوه جلوت ایستاده.

بعدش ذهنت اینطور تصور میکنه که این یه خطره! پس بخاطر اینکه تو رو از خطر دور نگه داره، بهت تلقین می‌کنه که بهش فکر نکن، نزدیکش نشو و کاری بهش نداشته باش.

 اینه که هی ما خیلی از کارهای مهم رو عقب میندازیم، چون فکر کردن بهشون و انجام دادنشون دشواره، در نتیجه فکر میکنیم یک تهدیده.

راه‌حلشم اینه خودمون رو در معرض این خطرها قرار بدیم. از ریسک کردن نترسیم. سعی کنیم روتین و عادت‌های زندگیمون رو عوض کنیم.
قدم به قدم شروع کنیم. من خودم سخت‌ترین کار دنیا برام ویدیو ساختن بود. ترس از قضاوت شدن و خودت رو در معرض مردم قرار دادن.
اما چون مشتاق به تجربه حوزه‌های جدید بودم و میخواستم تغییر کنم، ویدیوی اول رو به سختی ساختم. دومی راحت‌تر بود.
سومی بدون مشکل. الانم که اعتماد بنفسم بالا رفته می‌تونم با زیرشلواری راه‌راه ویدیو بسازم. این کار دو سال پیش دورترین تصوری بود که از خودم داشتم.

این من رو یاد فیلم‌های ژانر وحشت انداخت:

فیلم‌هایی که با یک کاراکتر با قیافه‌ی کریه و مشمئز کننده‌ای طرفی. تا وقتی بیننده قیافه‌ی اون کاراکتر رو ندیده، ترس و وحشتش زیاده، وقتی قیافه‌ش رو دیدی از میزان ترسناک بودن فیلم کم میشه.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


هر کسی قصه‌ای دارد
سه شنبه 15 فروردين 1402 ساعت | بازدید : 188 | نویسنده : ولی غلامی | ( نظرات )

- دشمن کسی است که قصه‌اش را نمی‌دانی
- غریبه کسی است که قصه‌اش را نمی‌دانی
- دیگری کسی است که قصه‌اش را نمی‌دانی

این را پارسال جایی دیدم و نوشتم.
 اغراق نیست اگر بگویم ساعت‌ها به آن فکر کردم. مرورش کردم و حالا انگار دارم یادش می‌گیرم.

اینکه هر آدمی قصه‌ای دارد که ما آن را نمی‌دانیم. شاید اگر می‌دانستیم بیشتر با هم مهربان بودیم، کمتر همدیگر را شرحه‌شرحه می‌کردیم و این دنیا جای بهتری برای زندگی بود.

- هر روز به آدم‌ها نگاه می‌کنم. به خطوط چهره‌شان، تکان دادن دست‌هایشان، زُل زدن‌های بی‌هدف‌شان به یک نقطه، به عکس‌هایی که در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌کنند، به چیزهایی که پشت واژه‌هایشان هست و تلاش می‌کنند پنهان‌اش کنند و من هم کمک‌شان می‌کنم که فکر کنند موفق بوده‌اند و من نفهمیده‌ام! و با خودم می‌گویم هر کدام از آنها قصه‌ای دارند که من نمی‌دانم.

- هر کس زیر پوست‌اش رازی پنهان دارد، حرفی که نمی‌زند، گاهی می‌آید تا روی لب و دوباره قورتش می‌دهد. هرکس رنجی دارد که ما نمی‌دانیم، آن را پشتِ آرایش سبک یا غلیظی پنهان می‌کند، پشتِ «من خوبم، شکر»گفتنی، پشت لبخندی، پشت «حالا بگذریم، دیگه چه خبری؟»، پشت سکوت و شانه بالا انداختنی ...

- دشمن کسی است که قصه‌اش را نمی‌دانی
- غریبه کسی است که قصه‌اش را نمی‌دانی
- دیگری کسی است که قصه‌اش را نمی‌دانی

هر آدمی قصه‌ای دارد که ما آن را نمی‌دانیم. شاید اگر می‌دانستیم بیشتر با هم مهربان بودیم، کمتر همدیگر را شرحه‌شرحه می‌کردیم و این دنیا جای بهتری بود برای زندگی...

برچسب‌ها: قصه , قصه اش , داستان ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


هر کسی قصه‌ای دارد
سه شنبه 15 فروردين 1402 ساعت | بازدید : 147 | نویسنده : ولی غلامی | ( نظرات )

- دشمن کسی است که قصه‌اش را نمی‌دانی
- غریبه کسی است که قصه‌اش را نمی‌دانی
- دیگری کسی است که قصه‌اش را نمی‌دانی

این را پارسال جایی دیدم و نوشتم.
 اغراق نیست اگر بگویم ساعت‌ها به آن فکر کردم. مرورش کردم و حالا انگار دارم یادش می‌گیرم.

اینکه هر آدمی قصه‌ای دارد که ما آن را نمی‌دانیم. شاید اگر می‌دانستیم بیشتر با هم مهربان بودیم، کمتر همدیگر را شرحه‌شرحه می‌کردیم و این دنیا جای بهتری برای زندگی بود.

- هر روز به آدم‌ها نگاه می‌کنم. به خطوط چهره‌شان، تکان دادن دست‌هایشان، زُل زدن‌های بی‌هدف‌شان به یک نقطه، به عکس‌هایی که در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌کنند، به چیزهایی که پشت واژه‌هایشان هست و تلاش می‌کنند پنهان‌اش کنند و من هم کمک‌شان می‌کنم که فکر کنند موفق بوده‌اند و من نفهمیده‌ام! و با خودم می‌گویم هر کدام از آنها قصه‌ای دارند که من نمی‌دانم.

- هر کس زیر پوست‌اش رازی پنهان دارد، حرفی که نمی‌زند، گاهی می‌آید تا روی لب و دوباره قورتش می‌دهد. هرکس رنجی دارد که ما نمی‌دانیم، آن را پشتِ آرایش سبک یا غلیظی پنهان می‌کند، پشتِ «من خوبم، شکر»گفتنی، پشت لبخندی، پشت «حالا بگذریم، دیگه چه خبری؟»، پشت سکوت و شانه بالا انداختنی ...

- دشمن کسی است که قصه‌اش را نمی‌دانی
- غریبه کسی است که قصه‌اش را نمی‌دانی
- دیگری کسی است که قصه‌اش را نمی‌دانی

هر آدمی قصه‌ای دارد که ما آن را نمی‌دانیم. شاید اگر می‌دانستیم بیشتر با هم مهربان بودیم، کمتر همدیگر را شرحه‌شرحه می‌کردیم و این دنیا جای بهتری بود برای زندگی...

برچسب‌ها: قصه , قصه اش , داستان ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


درباره نوروز
سه شنبه 15 فروردين 1402 ساعت | بازدید : 195 | نویسنده : ولی غلامی | ( نظرات )

نوروز بر پایۀ بنیان های اسطوره ای خود، نشانی از پیروزی نهایی گرما بر سرما و روشنی بر تاریکی و نیکی بر بدی است.

 نماد این پیروزی را در شخصیت حاجی فیروز یا آتش افروز و جشن های مربوط به فروهرها می توانیم ردیابی کنیم.

یکی از ایزدان و اسطوره هایی که با مساله ی پیروزی گرما بر سرما ارتباط دارد رپیثوین یا رپیهوین است.
 این اسطوره در اساطیر ایرانی ایزد گرما بخش آبهای زیر زمین در زمستان و نگه دارنده ریشه های گیاهان است.

 در نگاه اسطوره ای بر این عقیده بودند که او آبها و ریشه ها را برای رسیدن به بهار از سرما و زمستان مصون نگه می دارد.

 البته برخی معتقدند که اینها گروهی از ایزدان اند که زمستان به زیر زمین سفر می کنند و در آغاز بهار به روی زمین می آیند و با بازگشت خود به طبیعت جانی دوباره می بخشند. این اسطوره با باززایی و رستاخیز در ارتباط است.

رپیثوین در زبان اوستایی به معنای نیمروز است.

دکتر ژاله آموزگار نوشته است:
رپیهوین نشان دهنده گاه آرمانی در فرهنگ ایران باستان است. برای مردمانی که در پس اندیشه شان سرمای آزار دهنده و مرگ آور نقش بسته است زمان نیمروز که خورشید گرما بخش در بالاترین پایگاه خود قرار دارد ارزش والایی دارد.
 در این گاه مقدس نیمروزی است که همه رخدادهای اسطوره ای روی داده است.
 اورمزد (اهوره مزدا) در گاه رپیهوین نیایش به جا آورد و آفرینش را در چنین زمانی آغاز کرد.

برای درک بهتر ماهیت اسطوره ای نوروز به این مساله و نکته مهم توجه کنیم که مردمان کهن میان آنچه در کیهان بزرگ رخ می داد با آنچه در وجودشان و زندگی شان رخ می داد همسانی می دیدند و همین همسانی موجب می شد که خود را مثالی کوچک از کیهان بدانند.

دیگر آنکه نوروز مصداق بارزی از مساله زمان مقدس در میان مردمان کهن است. زمان برای انسان کهن بسیار مهم بود.
او گردش ماه و خورشید را می دید و زمان را می سنجید و گاه آن را مقدس می شمرد.
 و فراموش نکنیم که برای او ـ انسان کهن ـ همه آنچه در این جهان رخ می نمود مقدس بود و به نیکی دریافته بود که نوروز یکی از مقدس ترین زمانهاست.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 14 صفحه بعد

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
نویسندگان
آرشیو مطالب
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان tanzkadeh و آدرس tanzkadeh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 132
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 18

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 4537
:: باردید دیروز : 2650
:: بازدید هفته : 7187
:: بازدید ماه : 21041
:: بازدید سال : 301874
:: بازدید کلی : 422684